دوستي
باتوازپس كوچه هاي دوستي
مي رسم تا انتهاي دوستي
با تو لبريزم من از عشق واميد
مي تپد قلبم براي دوستي
با تو تنهايي خيالي بيش نيست
در خيال آشناي دوستي
با تو هر جايي كه باشم دلخوشم
در كجا و ناكجاي دوستي
باتو فريادم به گوش زندگي
مي دهد مژده بقاي دوستي
با تو از بند تن و جان رسته ام
مي كنم اين دو فداي دوستي
با تو سلطانم اگر بر ملك مهر
پيش پاي تو گداي دوستي
با تو عريانم ز تن پوش ريا
تا كه پوشيدم رداي دوستي
با تو بيمم نيست ازسيل بلا
سرخوشم از زخمه هاي دوستي
با تو دنيا را نمي خواهم اگر
بخشدت برمن خداي دوستي
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.